رفته بودیم سر ساختمون عموم ببینیم اوضاع چطور پیش میره(مثلا من مهندسم!!!) کارگره اومده میپرسه شما مهندسین؟میگم پ نه پ از ساختمون خوشم اومده اومدم باهاش یه عکس دو نفره بندازم!
اومده از خواب بیدارم کرده میگه خوابی ؟ پـــــ نه پــــ دوستم چشم گذاشته منم رفتم زیر پتو قایم شدم نصف شبی
تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین
داريم 10 نفري بازي شبکه اي ميکنيم
اومده ميگه جدي حال ميده؟
ميگم پَـ نَـ پَـ اسکوليم! عذاب داره اما ميخوايم تهذيب نفس کنيم
توی فروشگاه خورده به یکی از قفسهها، قفسه با هرچی که توش بوده ریخته رو زمین
هول کرده میگه: وای ... حالا باید جمع کنیم همه اینا رو؟
پَ نه پَ صب کن متصدیان فروشگاه میان Ctrl + Z میزنن، همه چی خودش به حالت اولیه برمیگرده!